جدول جو
جدول جو

معنی سازماندهی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سازماندهی کردن
لتنظيمٍ
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سازماندهی کردن
Organize
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سازماندهی کردن
organiser
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سازماندهی کردن
організовувати
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سازماندهی کردن
לארגן
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به عبری
سازماندهی کردن
organisieren
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
سازماندهی کردن
تنظیم کرنا
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به اردو
سازماندهی کردن
সংগঠিত করা
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
سازماندهی کردن
จัดระเบียบ
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
سازماندهی کردن
kupanga
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سازماندهی کردن
organize etmek
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سازماندهی کردن
組織する
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سازماندهی کردن
조직하다
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
سازماندهی کردن
organizować
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
سازماندهی کردن
mengorganisir
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سازماندهی کردن
организовать
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به روسی
سازماندهی کردن
organiseren
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
سازماندهی کردن
organizar
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سازماندهی کردن
organizzare
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سازماندهی کردن
organizar
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سازماندهی کردن
组织
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به چینی
سازماندهی کردن
आयोजन करना
تصویری از سازماندهی کردن
تصویر سازماندهی کردن
دیکشنری فارسی به هندی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سازمان دادن، نظام دهی کردن، سازمند کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد